شهادت حضرت علی ع تسلیت باد

💔آن زمان که رفتم مرا خواهيد شناخت!

#نهج‌_البلاغه 

🔘وَدَاعِي لَکُمْ وَدَاعُ امْرِىء مُرْصِد لِلتَّلاَقِي ! غَداً تَرَوْنَ أَيَّامِي وَيُکْشَفُ لَکُمْ عَنْ سَرَائِرِي وَتَعْرِفُونَنِي بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِي وَقِيَامِ غَيْرِي مَقَامِي

⚫️وداع من با شما وداع کسى است که آماده ملاقات (پروردگار) است و فردا ارزش ايّام زندگى با من را خواهيد دانست و باطن من براى شما آشکار خواهد شد و آن زمان که جاى خالى مرا ببينيد و ديگرى برجاى من نشيند مرا خواهيد شناخت!
🖊آرى هنگامى که آن مظهر عدالت از ميان مردم رخت بر بست و آن رهبر دلسوز و مهربان جاى خود را به ديگران سپرد هنگامى که آن مخزن علوم الهى که به هنگام خواندن اين خطبه ها علم و دانش از زبانش فرو مى ريخت از ميان مردم رفت و ظالمان و جباران بنى اميه که جز هوسهاى شيطانى و غرايز حيوانى چيزى را به رسميّت نمى شناختند بر جاى او نشستند وسيل خون بى گناهان را جارى ساختند مسلمانان فهميدند چه کسى را از دست داده اند و چه خسارت عظيمى دامان آنها را گرفته است.

📙خطبه 149

سیاهی چادر تو

〽️دشمن هرروز از 1 رنگی میترسد
1 روز از لباس سبز سپاه

1 روز از لباس خاکی بسیج 

1 روز از سرخی خون شهید

1 روز از جوهر آبی انگشتمان پس از رای دادن

❗️ ولی هر روز

از سیاهی چادر تو میترسد

اجرنا من النار یا مجیر

و چه دعای مجیرهایی که هر زمان *مادر* قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد علم کرد و آن را به ساعتی دیگر موکول کرد… 

ایام البیض رمضان بود… 

مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را… 

سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را!

 ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! 

خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب… مادر زیر لب گفت یادم نرود دعای مجیر را! 

کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند…

 و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده!

سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! 

قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: 

خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و  حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر… 

خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر… 

خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر… 

خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر… 

خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر… 

حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید… 

مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ 

اصلا تمام عمر مادرها *ایام البیض* است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه… 

خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادرانمان: اجرنا من النار یا مجیر!🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

مناسبت ایام 

سالروز وفات حضرت ام المومنین خدیجه علیها السلام حبیبه و همسر گرامی و با وفای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم 

تسلیت

مناسبت ایام 

#یا_مهدی_ادرکنی💚
دوباره نیمه ی شعبان رسیده

دوباره روز میلاد ِ تو ای یار
زمین چرخیده حول محور تو

هزار و یکصد و هشتاد و هفت بار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 

#ولادت_امام_مهدی_عج_مبارک